شبهه ای از زرتشتیان
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال
زرتشتی ها به ما مسلمانان اشکال کرده و میگویند : چرا شما به یگانگی خدا عقیده دارید ؟ در حالیکه عالم هستی دارای دو خداوند است . چرا که یقینا در این عالم بدیهائی وجود دارد ( مانند مرض و مرگ و بلاهای طبیعی ) و خداوند متعال نمیتواند خالق این بدیها باشد چرا که بدی و خوبی که دو شیء متضاد هستند نمیتوانند دارای یک مصدر باشند بنا بر این ما خدای دیگری را در نظر میگیریم تا خالق شرّ و بدی باشد . طبیعتا یگانگی خداوند زیر سوال میرود . جواب شما چیست ؟؟؟
جوابها
جواب اول
: ما اصلا عقیده نداریم که در عالم شرّی وجود داشته باشد . و این مطلب با اندک تصوری حاصل میشود . شما اگر خوب دقت کنید میبنید که تمام آنچه را که ما شرّ میپنداریم در حقیقت امورات عدمی هستند مثلا ..... در مساله قتل ... قدرت قاتل بر قتل بد نیست .... تیزی وسیله قتل بد نیست ...... ضربه پذیری و حالت انفعال گردن بد نیست .... بلکه تنها چیزی که بد است فقدان حیات مقتول است که امری است عدمی و یا مثل مریضی که نوعی عدم صحت است بنا بر این همه اینها امورات عدمی هستند و اصلا وجودی ندارند تا ما بگوئییم خدای دیگری خالق آنها بوده است >>> این نظریه جناب افلاطون است .جواب دوم
: اگر خوب در اشیاء عالم دقت کنید میبینید که اشیاء عالم بر 5 دسته اند :۱_ آنچه که شرش فراوان و خیرش کمتر است >>> این قسم وجود ندارد زیرا مورد قبول عقل نیست که جنبه مرجوح ( یعنی بدی و شر ) بیشتر از جنبه راجح ( خوبیها ) باشد و خداوند حکیم است هیچگاه مخالف عقل عمل نمیکند .
۲_ آنچه که شرّ محض است >>> این قسم هم وجود ندارد به همان دلیل که در قسم اول گفته شد .
3_ آنچه که خیر وشرش مساوی است >>> این قسم وجود ندارد چرا که آفریدنش ترجیح بلا مرجح است .
4ـ آنچه که خیر محض است >>> مانند مجردات مثل عقل مجرد و ملائکه
۵_ آنچه که خیرش بیشتر از شرش است >>> مانند تمام لذاتی که انسانها در اکل و شرب و غیره دارند .
پس فقط در عالم دو قسم داریم که خداوند آنها را آفریده است . یکی خیر محض است و دیگری آنچه که خیرش بیشتر از شرش است و اگر میبنید که قسم دوم دارای شر اندک است آن بمقتضای خیر فراوان است چرا که خیر فراوان لازمه عقلی اش وجود شرّ اندک است ( دوستان دقت کنید ....... گفتیم خیر فراوان و زیاد ، نگفتیم خیر محض .... بنا بر این ، فروانی ِ خیر یعنی اینکه مقدار کمی شرّ در کنارخیروجود دارد )
نتیجه جواب دوم
: شری را که مستقلا وجود داشته باشد که آن را خدای دیگری بیافریند ، ما همچین شری سراغ نداریم .>>> این جواب از ارسطو است .جواب سوم
: فرض کنیم شرّ وجود دارد و فرض کنیم خدای دیگری نیز وجود دارد .میگوئیم
: طبق قاعده عقلی که میگوید : سنخیت بین علت و معلول واجب است .... باید خدای خالق بدیها خودش دارای بدی و شرّ باشد و یقینا باید خودش از شرّ بهره ای برده باشد تا بتواند شرّ را خلق کند .حال میگوئیم : خدائی که منبع شرور است اولا بخاطر تباین ذاتی اش با خدای خوبیها هیچگاه با او جمع نمیشود. بر فرض هم که بتوانیم در کنار خدای خوبیها تصورش کنیم میگوئیم : دو موجودی که ذاتا با هم فرق دارند آثار اختلافشان در موارد مختلف بروز خواهد کرد در حالیکه تمام دانشمندان در عرصه های مختلف سخن از نظم در عالم بمیان آورده اند حتی گفته اند : آن اموراتی که ما آنها را شرّ میپنداریم در قالب یک نظام خاصی صورت میگیرد مثلا زلزله طبق نظام خاص خود اتفاق میافتد .
نتیجه جواب سوم
: خداوند ِ شرّ بجهت اختلاف و تباین ذاتی اش با خدای خالق خوبیها نمیتواند در کنار خدای خوبیها قرار بگیرد چرا که بحکم عقل باید ناهماهنگی عالم رادر پی داشته باشد و حال آنکه تجربه و گفته های دانشمندان علوم مختلف بر خلاف آن بوده است >>> این نظریه بعضی از دانشمندان ائتولوژی اسلامی است.منابع : بدایه الحکمه علامه طباطبائی و تجرید الاعتقاد مرحوم خواجه نصیر طوسی