سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خرافی کربلا

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال

از هشت ذی الحجه که کاروان اهل بیت از مکه حرکت کردند تا اول محرم الحرام  22  روز است و در ضمن فاصله مدینه تا مکه 470 کلیومتر است و از مکه تا کربلا نیز 2500 کیلومتر است  . با توجه به اینکه کاروانیان باید 5 بار در روز نماز بخوانند تقریبا 4 ساعت به این امر اختصاص داده میشد و اهل کاروان باید 10 ساعت را میخوابیدند که از 24 ساعت فقط 8 ساعت باقی می ماند . یعنی این کاروان در طول 22 روز آنهم با هشت ساعت حرکت شبانه روزی بیش از 2900 کیلومتر را طی کرده است که با محاسبات دقیق در میبابید که این کاروان معادل 14 تا 15 کیلومتر در ساعت سرعت داشت . و این محال عقلی نشان از آن دارد که کل قضایای کربلا خرافی و ساختگی است .


                                   جواب


          قبل از ورود در جواب به دو نکته اشاره میکنیم


 نکته 1 : این اشکال را سایت منفور افشا منتشر کرده که نوشته فردی بنام سامان سوید است که ما بطور خلاصه عین مطالبی که در آن سایت بود را آوردیم { البته جسارت های بی حد و حصر آنان را سانسور کردیم }  و جالب است بدانید بخش مهمی از این سایت را شبهات درباره کربلا به خود اختصاص داده است


کته 2 : قبل از اصل جواب به اشتباهاتی که جناب سامان سوید در این متن محققانه ( !!! ) داشته اند ، اشارتی داریم


اشتباه اول : ایشان فاصله بین مدینه تا مکه را جزو 22 روز به حساب آوردند در حالیکه حضرت از روز هشت ذی الحجه از مکه به طرف کربلا حرکت کردند و اصلا ربطی به مدینه ندارد . چرا که حضرت سه ماه قبل از حرکت به طرف کربلا مسافت بین مدینه تا مکه را طی کرده و ساکن مکه شده بودند .


اشتباه دوم : به اتفاق تمام تاریخ نویسان کربلا ،  کاروان اهل بیت روز دوم محرم الحرام به کربلا رسیده است و عجب است از فردی که خود را منتقد مسائل اسلامی میداند چنین اشتباه فاحشی از او سر میزند و میگوید : ورود اهل بیت اول محرم الحرام بوده است !!!


اشتباه سوم : اولا : سنت رسول خدا و تمام یارانش موقع سفر این بود که  بین دو نماز جمع میکردند { همچنانکه ما در بحث های قبلی با مدرک معتبر اهل تسنن ثابت کردیم }  بنا بر این نمازها در سه نوبت خوانده میشد نه پنج نوبت ثانیا : وقت و اندازه 17 رکعت نماز خواندن را 4 ساعت دانستن ،  نشان ار آن دارد که نگارنده ( یعنی سامان سوید )  علاقه شدیدی به نماز دارد !!!


اشتباه چهارم : بر فرض که همه اشتباهات ایشان را نادیده بگیریم . باز هم ایراداتی در اصل محاسبات ایشان وجود دارد . بر فرض ِ محال که کاروان اهل بیت 2970 کیلومتر را طی کرده باشند . بر فرض ِ محال  که 22 روز این مسیر را طی کرده باشند و بر فرض محال هر روز فقط هشت ساعت را طی مسافت کرده باشند . باید گفت این کاروان قریب 17 کیلومتر در ساعت سرعت داشتند نه بین 14 تا 15 کیلومتری که ایشان ذکر کردند  . این مطلب نشان از آن دارد که نگارنده مطلب حتی در محاسبات به اصطلاح دقیق خود هم دچار اشتباه شده است { حتما با چرتکه حساب کرده بود !!! }


اشتباه پنجم : ایشان 4 ساعت را  برای تمام نمازهای واجب اختصاص دادند  و 10 ساعت را هم برای خواب کنار گذاشتند . در آخر فرمودند : 8 ساعت باقی میماند که اهل بیت طی مسافت میکردند  . اگر خوب دقت کنید در میابید که شب و روز بنزد قبیله سامان سوید فقط 22 ساعت است !!! 


                                  اصل جواب


کاروان اهل بیت از روز هشتم ذی الحجه از مکه به طرف کربلا حرکت کردند و روز دوم محرم الحرام یعنی بیست و سه روز بعد از حرکت ، به کربلا رسیدند . در طول این مدت کاروان در نوزده منزل به استراحت پرداخت که معادل نسبی فاصله هر منزل تا منزل بعدی بین دو تا شش فرسخ است  یعنی بین 12 تا 36 کیلومتر که اگر ما تمام منازل را 6 فرسخ به حساب آوریم  من حیث المجموع کاروان نزدیک به 700 کیلومتر راه را طی کرده است .


نکته مهم آنستکه در نظر داشته باشیم در آنزمان حرکت کاروانها به طور مستقیم بوده نه اینکه تمام مرز یک کشور را ( بمانند سامان سوید ) دور بزنند بعد وارد خاک آن کشور شوند


خلاصه : حرکت اهل بیت از مکه به کربلا در یک خط مستقیم در نوزده منزل صورت گرفت که با توجه به فاصله منزل ها  وهمچنین ملاقات و گفتگوهائی که حضرت در بین راه با افراد مختلفی بمانند فرزدق  وغیره داشتند . حرکت کاروان اهل بیت کاملا عادی است .


ماخذ جواب : کتاب وسیلة الدارین فی انصارالحسین علیه السلام نوشته ابراهیم موسوی


 ملاحظه : وقتی اینچنین شبهات بی پایه و اساس را آنهم با آن همه آب و تابی که در سایتهایشان است میبینیم ، یاد ِ کلام امام سجاد علیه السلام میافتیم که فرمودند : خدای را شاکریم که دشمنان ما را از احمق ها قرار داده است


دعا ، کاری لغو

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اشکال

اگر چیزی به مصلحت ما باشد خداوند به ما عطا میکند و اگر به مصلحت ما نباشد هرگز ما را به آن مبتلا نمیکند . با این بیان ، آیا دعا کردن از مصادیق ِ کار لغو وبی فائده به حساب نمیاید ؟؟؟

جواب

اولا باید دانست بعضی از امورات را تا انسان از خدا نخواهد به او عطا نمیکند و لو اینکه به مصلحت فرد باشد . خداوند در صورتی آن مصالح راعطا میفرماید که ما بوسیله دعا ، آن را از خداوند خواسته باشیم .

روایت : امام صادق علیه السلام به میسر فرمود : ای میسر خدا را بخوان و نگو طلب فائده ای ندارد . اگر بنده دهانش را ببندد و از او چیزی نخواهد هیچ به او داده نخواهد شد ، پس از خدا بخواه تا به تو بدهد .

ثانیا : دعاهای ما فقط در خواست حاجت از خدا نیست بلکه فوائد زیادی برای اصل دعا کردن در روایات آمده است که ما به سه مورد اشاره میکنیم

1 _ دعا عبادت است >>> روایت : دعا جان و مغز عبادت است .

2_ دعا موجب پاداش در قیامت >>> روایت : دعای مومن باعث اضافه شدن اعمال نیک و پاداش بردن در قیامت میشود .

3_ دعا موجب خشنودی خداوند >>> روایت : گاهی خداوند اجابت دعای مومن را به تاخیر میاندازد به خاطر اینکه دوست دارد صدای بنده اش را بیشتر بشنود .

نتیجه : دعا کردن از مصادیق لغو نیست چرا که لغو در لغت یعنی کاری که هیچ فائده دنیوی و اخروی در او نباشد در حالیکه فوائد دنیوی و اخروی فراوانی برای دعا در آیات و روایات ذکر شده است .

ماخذ : کتاب عدّة الداعی نوشته ابن فهد حلی رحمه الله


شبهه ای از زرتشتیان

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

زرتشتی ها به ما مسلمانان اشکال کرده و میگویند : چرا شما به یگانگی خدا عقیده دارید ؟ در حالیکه عالم هستی دارای دو خداوند است . چرا که یقینا در این عالم بدیهائی وجود دارد ( مانند مرض و مرگ و بلاهای طبیعی ) و خداوند متعال نمیتواند خالق این بدیها باشد چرا که بدی و خوبی که دو شیء متضاد هستند نمیتوانند دارای یک مصدر باشند بنا بر این ما خدای دیگری را در نظر میگیریم تا خالق شرّ و بدی باشد . طبیعتا یگانگی خداوند زیر سوال میرود . جواب شما چیست ؟؟؟

جوابها

جواب اول : ما اصلا عقیده نداریم که در عالم شرّی وجود داشته باشد . و این مطلب با اندک تصوری حاصل میشود . شما اگر خوب دقت کنید میبنید که تمام آنچه را که ما شرّ میپنداریم در حقیقت امورات عدمی هستند مثلا ..... در مساله قتل ... قدرت قاتل بر قتل بد نیست .... تیزی وسیله قتل بد نیست ...... ضربه پذیری و حالت انفعال گردن بد نیست .... بلکه تنها چیزی که بد است فقدان حیات مقتول است که امری است عدمی و یا مثل مریضی که نوعی عدم صحت است بنا بر این همه اینها امورات عدمی هستند و اصلا وجودی ندارند تا ما بگوئییم خدای دیگری خالق آنها بوده است >>> این نظریه جناب افلاطون است .

جواب دوم : اگر خوب در اشیاء عالم دقت کنید میبینید که اشیاء عالم بر 5 دسته اند :

۱_ آنچه که شرش فراوان و خیرش کمتر است >>> این قسم وجود ندارد زیرا مورد قبول عقل نیست که جنبه مرجوح ( یعنی بدی و شر ) بیشتر از جنبه راجح ( خوبیها ) باشد و خداوند حکیم است هیچگاه مخالف عقل عمل نمیکند .

۲_ آنچه که شرّ محض است >>> این قسم هم وجود ندارد به همان دلیل که در قسم اول گفته شد .

3_ آنچه که خیر وشرش مساوی است >>> این قسم وجود ندارد چرا که آفریدنش ترجیح بلا مرجح است .

4ـ آنچه که خیر محض است >>> مانند مجردات مثل عقل مجرد و ملائکه

۵_ آنچه که خیرش بیشتر از شرش است >>> مانند تمام لذاتی که انسانها در اکل و شرب و غیره دارند .

پس فقط در عالم دو قسم داریم که خداوند آنها را آفریده است . یکی خیر محض است و دیگری آنچه که خیرش بیشتر از شرش است و اگر میبنید که قسم دوم دارای شر اندک است آن بمقتضای خیر فراوان است چرا که خیر فراوان لازمه عقلی اش وجود شرّ اندک است ( دوستان دقت کنید ....... گفتیم خیر فراوان و زیاد ، نگفتیم خیر محض .... بنا بر این ، فروانی ِ خیر یعنی اینکه مقدار کمی شرّ در کنارخیروجود دارد )

نتیجه جواب دوم : شری را که مستقلا وجود داشته باشد که آن را خدای دیگری بیافریند ، ما همچین شری سراغ نداریم .>>> این جواب از ارسطو است .

جواب سوم : فرض کنیم شرّ وجود دارد و فرض کنیم خدای دیگری نیز وجود دارد .

میگوئیم : طبق قاعده عقلی که میگوید : سنخیت بین علت و معلول واجب است .... باید خدای خالق بدیها خودش دارای بدی و شرّ باشد و یقینا باید خودش از شرّ بهره ای برده باشد تا بتواند شرّ را خلق کند .

حال میگوئیم : خدائی که منبع شرور است اولا بخاطر تباین ذاتی اش با خدای خوبیها هیچگاه با او جمع نمیشود. بر فرض هم که بتوانیم در کنار خدای خوبیها تصورش کنیم میگوئیم : دو موجودی که ذاتا با هم فرق دارند آثار اختلافشان در موارد مختلف بروز خواهد کرد در حالیکه تمام دانشمندان در عرصه های مختلف سخن از نظم در عالم بمیان آورده اند حتی گفته اند : آن اموراتی که ما آنها را شرّ میپنداریم در قالب یک نظام خاصی صورت میگیرد مثلا زلزله طبق نظام خاص خود اتفاق میافتد .

نتیجه جواب سوم : خداوند ِ شرّ بجهت اختلاف و تباین ذاتی اش با خدای خالق خوبیها نمیتواند در کنار خدای خوبیها قرار بگیرد چرا که بحکم عقل باید ناهماهنگی عالم رادر پی داشته باشد و حال آنکه تجربه و گفته های دانشمندان علوم مختلف بر خلاف آن بوده است >>> این نظریه بعضی از دانشمندان ائتولوژی اسلامی است.

منابع : بدایه الحکمه علامه طباطبائی و تجرید الاعتقاد مرحوم خواجه نصیر طوسی


عدم عدالت در قیامت

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

آیا این عدالت است که یکنفرمخترع یا کاشف میکرب که به واسطه کشفش جان هزاران تن نجات یافته ، به جهنم برود و عملش در نزد خدای متعال هیچ اجری نداشته باشد اما فلان کربلائی یا مشهدی که بندی از پای مرغ باز نکرده به بهشت برود ؟؟؟

جواب

مقدمه : ملاک ارزش اعمال در دنیا و آخرت متفاوت است . در دنیا همیشه کمیّت و کیفیت ظاهری مورد لحاظ بشر بوده مثلا اگر در یک کار خیر یک نفر با یک میلیون تومان شرکت کرده در میان خلق ارزشش بیشتر از آن کسی استکه فقط با صد هزار تومان در آن کار نقش داشته است .

اما در آخرت ملاک ، پرداخت ِ بیشتر و یا عمل ِ بیشتر نیست بلکه ملاک اخلاص آدمی است . هر چه اخلاص بیشتر باشد یقینا اجر بیشتری را خواهد برد .

با توجه به مقدمه میگویئیم : هر کس در اعمالی که در دنیا انجام داده ، دلش خالصتر بود ارزش عملش بیشتر است . در آنجا نمیگویند چه چیزی کشف کردی ؟؟ بلکه میگویند : برای که کشف کردی ؟ آیا برای خدمت به خلق و در راه خدا و یا برای خود نمائی و معروف شدن ؟؟؟

یکی از اسماء قیامت یوم الحاقه است . حاقه از ماده تحقق و رو شدن است یعنی روزی که تمام حقائق اعمال رو میشود .

نتیجه : در آخرت بجهت اینکه ملاک اعمال آدمی ، اخلاص است لهذا اگر درآنروز ثابت شود که کار آن دانشمند و یا مخترع برای خدمت به خلق بوده یقینا دارای بهترین اجرها خواهد بود و الا فلا . آنجاست که انسانها معنای حدیث ان ّالاعمال بالنیات را کاملا درک میکنند .

 ماخذ : کتاب هزار سوال آیت الله دستغیب رحمه الله


هدف از خلقت انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال

 با توجه به حکم عقل که میگوید : در هر کاری باید فاعل ،  اول نیاز و هدف ِ از انجام فعل را در نظر بگیرد میگوئییم : خداوند  چه نیازی به انسان داشته و به چه هدفی او را خلق کرده است ؟؟  به نظر شما آیا خلقت انسان بیشتر به یک کار لغو شباهت ندارد ؟؟؟ 

 

جواب

 هدف ِِ افعال خداوند با هدف ِ افعال انسانها  فرق دارد .

 هدف ِ انسانها  از ایجاد افعال رفع نیازمندی آنهاست اما هدف ِ خداوند از ایجاد افعال رساندن خیر به دیگران است که عقلا کاری درست و بی مشگل به حساب میاید . 

 فرض بفرمائیید در شهری فردی از جهت مالی متمکن است و هیچ نیاز مالی ندارد  افعال اینچنین فردی  بمانند  ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان و غیره  ،  رفع نیازمندی نیست بلکه رساندن خیر به دیگران است .

 

 خلقت انسانها از ناحیه خداوند  نه از روی احساس نیاز باشد بلکه رساندن خیربه انسانها ست که راه رسیدن به خیر را نیز خداوند در جای جای کتاب خود به ما نشان داده است  مثلا آنجائی که میفرماید : و ما خلقت الانس و الجن الا لیعبدون  و یا آنجائی که میفرماید انّ اکرمکم عند الله اتقاکم ....... از این آیات متوجه میشویم که عبادت و تقوای الهی  راه رسیدن به خیر مطلق است تا جائییکه ملائکه را هم بدان مقام راهی نیست .

      

       رسد آدمی به جائی که بجز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

***

 طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت

بدر آی تا ببینی طیران آدمیت

***

   مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی 

 که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

خلاصه : هدف خداوند از خلقت انسانها نیاز خداوند به انسانها نیست بلکه هدف ، رساندن خیر به انسانهاست . و چون خلقت  ِ انسان دارای هدف شد دیگر لغو بر آن صدق نمیکند .

ماخذ : کتاب تجرید الاعتقاد نوشته خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله


اسلام دین موقتی

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

بعد از هر شریعتی پیغمبرانی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند ، اما بعد از اسلام حتی یک پیغمبر اینچنینی ظهور نکرد . اگر اسلام دینی همیشگی است پس چرا نبوتهای تبلیغی بعد از آن قطع شد ؟ آیا این امر نمیتواند شاهد بر آن باشد که دین اسلام فقط  برای همان زمان بوده است ؟

 جواب


یکی از علتهای اصلی تجدید رسالت و ظهور پیغمبران بعد از هر شریعت ،  تحریف و تبدیلهائی است که در تعلیمات و کتب مقدس آن شرائع رخ می داده  ( علتش هم آنستکه بشر چند هزار سال قبل نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده است ) اما کتاب قرآن که منبع تعلیمات دینی مسلمانان است از این تحریف مصون مانده است همچنانکه خداوند در قرآن وعده عدم تحریف را داده و میفرماید : انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ( حجر / 9 )  یعنی ما این قران را نازل کرده و خود ما آن را حفظ می کنیم


و همین امر ( عدم تحریف احکام  شریعت اسلام )  باعث شده تا پیغمبر اسلام خاتم النبیین معرفی شود همچنانکه در سوره احزاب آیه 40 می فرماید :   و ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین یعنی محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ؛ همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است


واژه خاتم به معنای چیزیستکه به وسیله آن به چیزی پایان می دهند . به مُهری که پس از بسته شدن نامه بر روی آن می زدند خاتم میگفتند و یا در زمان قدیم افراد نام خود را روی نگین  انگشتری  نقش میکردند و همان را در پایان نامه ها می زدند ، به همین جهت انگشتری را خاتم میگفتند .


خلاصه جواب  : نبوتهای تبلیغی بعد از هر شریعتی بخاطر تحریف کتاب آن شرایع  بوده در حالیکه اسلام شریعتی استکه مطالب آن تا به حال تحریف نشده و الی یوم القیامة نیز تحریف نخواهد شد همچنانکه خداوند وعده عدم تحریف را در قرآن داده است  و به خاطر همین دین اسلام پیغمبر خود را آخرین پیغمبر معرفی کرده است و  نیازی به نبوت تبلیغی ندارد  .


ماخذ : کتاب ختم نبّوت نوشته متفکر شهید آیت الله مطهری رحمه الله


ملاحظه : گاهی سوالاتی پیرامون خاتمیت و دین اسلام مطرح میکنند که ما به دو مورد اشاره میکنیم


سوال اول : تغییر شرایع بدان جهت بود که نیازمندیهای بشر در هر دوره تغییر میکرد و بشر در هر دوره ای نیازمند پیام نوین و پیام آور نوینی بوده است . چطور دین اسلام که 1400 سال قبل آمده است  میتواند نیازمندیهای نوین امروزی بشر را بر طرف کند ؟


سوال دوم : آیا عقیده به خاتمیت نبوت توسط پیغمبر اسلام ،  قطع ارتباط انسان با عالم وحی و ملکوت به حساب نمی آید ؟؟


 ان شائالله در فرصتی مناسب به این سوالات نیز پاسخ خواهیم داد .